هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه سن داره

هامان هستی مامان

بدون عنوان

  یک نفس یاد خدا،    یک سبد خاطر آسوده و شاد،    یک بغل شبنم آرامش صبح،   یک هزار آینه از جنس دعا،   همه تقدیم شما ...
21 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

یک نفس یاد خدا، یک سبد خاطر آسوده و شاد، یک بغل شبنم آرامش صبح، یک هزار آینه از جنس دعا، همه تقدیم شما ...
21 ارديبهشت 1390

روزمرگی

سلام پسرم عزیزم این روزها کلی شیطنت می کنی مدام یا زیر میز هستی یا پشت مبل تازه یادگرفتی از تخت بالا و پایین میری و خودتو اینطوری سرگرم می کنی تعطیلات آخرهفته گذشته مهمون داشتیم و کلی خوشگذرونی کردی همه لی لی به لالات گذاشتن و خیلی پرتوقع شدی حالا که مهمونارفتن بهونه می گیری آخرهفته رو رفتیم جاده چالوس و کلی بازی کردی و روی خاکهای اونجا مانور می دادی البته پسر خاله ها رو هم درگیر کرده بودی و از بغلشون پایین نمی اومدی آخر هفته خوبی داشتیم دیروز اولین اسم رو تلفظ کردی قبل از همه اسم هومن (پسر خاله ) رو یاد گرفتی مدام بهش می گی هوئن تلفظت خیلی زیبا و دوست داشتنی بود آخه شما هومن رو خیلی دوست داری البته این به...
20 ارديبهشت 1390

روزمرگی

سلام پسرم عزیزم این روزها کلی شیطنت می کنی مدام یا زیر میز هستی یا پشت مبل تازه یادگرفتی از تخت بالا و پایین میری و خودتو اینطوری سرگرم می کنی تعطیلات آخرهفته گذشته مهمون داشتیم و کلی خوشگذرونی کردی همه لی لی به لالات گذاشتن و خیلی پرتوقع شدی حالا که مهمونارفتن بهونه می گیری آخرهفته رو رفتیم جاده چالوس و کلی بازی کردی و روی خاکهای اونجا مانور می دادی البته پسر خاله ها رو هم درگیر کرده بودی و از بغلشون پایین نمی اومدی آخر هفته خوبی داشتیم دیروز اولین اسم رو تلفظ کردی قبل از همه اسم هومن (پسر خاله ) رو یاد گرفتی مدام بهش می گی هوئن تلفظت خیلی زیبا و دوست داشتنی بود آخه شما هومن رو خیلی دوست داری البته این به ای...
20 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

پسرم این روزها پیشرفت قابل تحسینی داشته ای هم راه رفتن هم حرکاتت الان دیگه راحت با واکرت راه می ری و کلی باهاش بازی می کنی وقتی کاری انجام میدی که باب میل ما نیست تا نگاهت می کنیم فوری خودت لوس می کنی و سرسری می کنی تا حواس مارو پرت کنی قربونت برم الهی الان خیلی دلم تنگ شده ای کاش می تونستم هر لحظه پیشت باشم عزیزم در واقع پسرم بزرگ و بزرگتر می شه و من غافل از گذر زمان به سرعت باد تا چشم روهم میذارم شنبه به پنجشنبه رسیده و دوباره از اول نمی دونم هامانم از شرایط موجود رضایت داره بیا نه؟ ...
20 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

پسرم این روزها پیشرفت قابل تحسینی داشته ای هم راه رفتن هم حرکاتت الان دیگه راحت با واکرت راه می ری و کلی باهاش بازی می کنی وقتی کاری انجام میدی که باب میل ما نیست تا نگاهت می کنیم فوری خودت لوس می کنی و سرسری می کنی تا حواس مارو پرت کنی قربونت برم الهی الان خیلی دلم تنگ شده ای کاش می تونستم هر لحظه پیشت باشم عزیزم در واقع پسرم بزرگ و بزرگتر می شه و من غافل از گذر زمان به سرعت باد تا چشم روهم میذارم شنبه به پنجشنبه رسیده و دوباره از اول نمی دونم هامانم از شرایط موجود رضایت داره بیا نه؟ ...
20 ارديبهشت 1390

اگر قرار بود دوباره فرزند م را تربيت كنم

            با انگشتانم بيشتر نقاشي ميكشيدم تا با آن امر و نهي كنم . كمتر تنبيه ميكردم و بيشتر تشويق . فرزندم را بيشتر به تفريح ميبردم و با او بازي ميكردم . از جدي زندگي كردن دست بر ميداشتم و جدا زندگي مي كردم . بيشتر محبت مي كردم و كمتر زحمت مي كشيدم . كمتر سخت گيري ميكردم و بيشتر دستگيري ميكردم . اول خودم را ميساختم و بعد خانه ام را.                                  &n...
20 ارديبهشت 1390

اگر قرار بود دوباره فرزند م را تربيت كنم

با انگشتانم بيشتر نقاشي ميكشيدم تا با آن امر و نهي كنم . كمتر تنبيه ميكردم و بيشتر تشويق . فرزندم را بيشتر به تفريح ميبردم و با او بازي ميكردم . از جدي زندگي كردن دست بر ميداشتم و جدا زندگي مي كردم . بيشتر محبت مي كردم و كمتر زحمت مي كشيدم . كمتر سخت گيري ميكردم و بيشتر دستگيري ميكردم . اول خودم را ميساختم و بعد خانه ام را. « دايان لومانس ...
20 ارديبهشت 1390